سفارش تبلیغ
صبا ویژن

























ولیجة

 

بسم الله الرحمن الرحیم

با توجه به آیات 45 تا 46 سوره انفال

«یا ایها الذین آمنوا اذا لقیتم فئة فاثبتوا واذکروا الله کثیرا لعلکم تفلحون» انفال/ 45

ای کسانی که ایمان آورده اید هنگامی که با فوجی ا ز دشمن در میدان نبرد روبه رو شدید  پایداری کنید و خدا را پیوسته به یاد ؟آورید که فاتح و فیروز مند گردید.

«و اطیعوا الله و رسوله ولا تنازعوا وتفشلوا وتذهب ریحکم واصبرما ان الله مع الصابرین» انفال/46

و پیرو فرمان خدا و رسول باشید و هرگز راه اختلاف و تنازع نپوئید که در اثر تفرقه ترسناک و ضعیف شده و قدرت و عظمت شما نابود خواهد شد و صبور باشید که خدا با صابران است.

« ولا تکونوا کالذین خرجوا من دیارهم بطرا ورئاء الناس و یصدون عن سبیل الله و الله بما یعملون محیط» انفال/47

و مانند کسانی که از سرزمین خود از روی غرور و هوی پرستی و خود نمایی خارج شدند، نباشید همان ها که هدفشان جلوگیری مردم از راه خدا بود و علم خدا به هر چه کنند محیط است.

 

شش دستور در زمینه ی جهاد

1.یکی از نشانه های بارز ایمان ثبات قدم در همه ی زمینه ها  مخصوصا در پیکار با دشمنان حق است

2.فراوان خدا را یاد کنید تا پیروز و رستگار گردید.( واذکروا الله کثیرا لعلکم تفلحون)

شکی نیست که منظور از یاد خدا تنها ذکر لفظی نیست ،بلکه خدا را در درون جان حاضر دیدن و به یاد علم وقدرت خداوند بودن است،این توجه به خدا روحیه ی سرباز مجاهد را تقویت می کند و در پرتو آن احساس می نماید  که در میدان مبارزه تنها نیست ،تکیه گاه نیرومندی دارد که هیچ قدرتی در برابر آن مقاومت نمی کند و اگر هم کشته شود به بزرگترین سعادت یعنی سعادت شهادت رسیده است و در جوار رحمت حق رستگار خواهد بود ،خلاصه یاد خدا به او نیرو و آرامش و قوت و قدرت پایمردی می بخشد.

به علاوه یاد و عشق خدا ،عشق زن و فرزند و مال ومقام را از دل بیرون می راند و توجه به خدا آنها را که باعث سستی در امر مبارزه و جهاد می شود از خاطر می برد ،چنانکه امام زین العابدین (علیه السلام) در دعای معروف صحیفه ی سجادیه که برای مرزبانان اسلام و مدافعات سرحدات مسلمین  خوانده به پیشگاه خدا چنین عرض می کند «وانفسکم عند لقائهم العدوَّ ذکرَ دینهم الخَدّاعة  العزور وامْح عن قلوبهم خطرات المال الفتون و اجعل الجنة نصب اعینهم» /دعای 27 صحیفه سجادیه

پروردگارا (در پرتو یاد خویش)یاد دنیای فریبنده را از دل این پاسداران مبارز بیرون کن و توجه به زرق وبرق اموال را از قلب آنها دور ساز ، وبهشت را در برابر چشمانفکر آنها قرار ده .

3.یکی دیگر از مهمترین برنامه های مبارزه توجه به مسأله رهبری و اطاعت از دستور پیشوا و رهبر است همان دستوری که اگر انجام نمی گرفت جنگ بدر به شکست کامل مسلمانان منتهی می شد،بدین رو در آیه ی بعد می گوید:

(و اطاعت خدا و پیامبرش کنید).«و اطیعوا الله و رسوله»

4.واز پراکندگی و نزاع بپرهیزید«ولا تنازعوا »

زیرا کشمکش و نزاع و اختلاف مجاهدان در برابر دشمن  نخستین اثرش سستی و ناتوانی  وضعف در مبارزه است«فتفشلوا»

ونتیجه ی این سستی و فتور ،ازمیان رفتن قدرت و قوت و هیبت  و عظمت شماست«وتذهب ریحکم»

"ریح" به معنی باد است و اینکه می گوید اگر با نزاع با یکدیگر بر خیزید سست می شوید و به دنبال آن باد شما از میان خواهید رفت اشاره ی لطیفی به این معنی است که قوت و عظمت و جریان امور بر وفق مراد و منظورتان از میان خواهد رفت زیرا همیشه وزش باد های موافق  سبب حرکت کشتی ها به سوی منزل مقصود  بوده است ، و در آن زمان که تنها نیروی محرک کشتی وزش باد بود این مطلب فوق العاده اهمیت داشت.

به علاوه وزش با به پرچم ها نشانه ی بر پا بودن پرچم که رمز قدرت و حکومت است می باشد.و تعبیر فوق کنایه ای از این تعبیر است.

5.سپس دستور به استقامت در برابر دشمنان و در مقابل حوادث سخت می دهد  و می گوید: (استقامت کنید که خداوند با استقامت کنندگان است).«واصبروا ان الله مع الصابرین»تفاوت میان ثبات قدم واستقامت وصبر از این نظر است که ثبات قدم بیشتر جنبه ی جسمانی و ظاهری دارد ،در حالی که استقامت و صبر بیشتر جنبه های روانی و باطنی را شامل می شود.

6.درآخرین آیه مسلمانان را از پیروی کارهای ابلهانه واعمال غرورآمیز و بی محتوا و سر و صداهای تو خالی وبی معنی باز می دارد و با اشاره به جریان کار ابو جهل و طرز افکار او و یارانش می فرماید : (مانند کسانی که از سرزمین خود از روی غرور و هوی پرستی و خود نمایی خارج شدند، نباشید).«ولا تکونوا کالذین خرجوا من دیارهم بطرا ورئاء الناس»

(همان ها که هدفشان جلوگیری مردم از راه خدا بود)« و یصدون عن سبیل الله»

هم هدفشان نامقدس بود و هم وسائل رسیدنشان به این هدف و دیدیم که سرانجام با آن همه نبرد و ساز و برگ جنگی در هم کوبیده شدند  و به جای عیش و طرب گروهی در خاک و خون غلطیدند و گروهی در عزای آنها اشک ریختند.

(و خداوند بر کارهایی که اینگونه  افراد انجام می دهند  محیط است و از اعمالشان با خبر).«و الله بما یعملون محیط»

 

منبع:تفسیرنمونه ج7 /آیت الله مکارم شیرازی


نوشته شده در سه شنبه 90/8/17ساعت 8:44 عصر توسط valijat نظرات ( ) |

 

بسم الله الرحمن الرحیم

با توجه به آیات 45 تا 46 سوره انفال

«یا ایها الذین آمنوا اذا لقیتم فئة فاثبتوا واذکروا الله کثیرا لعلکم تفلحون» انفال/ 45

ای کسانی که ایمان آورده اید هنگامی که با فوجی ا ز دشمن در میدان نبرد روبه رو شدید  پایداری کنید و خدا را پیوسته به یاد ؟آورید که فاتح و فیروز مند گردید.

«و اطیعوا الله و رسوله ولا تنازعوا وتفشلوا وتذهب ریحکم واصبرما ان الله مع الصابرین» انفال/46

و پیرو فرمان خدا و رسول باشید و هرگز راه اختلاف و تنازع نپوئید که در اثر تفرقه ترسناک و ضعیف شده و قدرت و عظمت شما نابود خواهد شد و صبور باشید که خدا با صابران است.

« ولا تکونوا کالذین خرجوا من دیارهم بطرا ورئاء الناس و یصدون عن سبیل الله و الله بما یعملون محیط» انفال/47

و مانند کسانی که از سرزمین خود از روی غرور و هوی پرستی و خود نمایی خارج شدند، نباشید همان ها که هدفشان جلوگیری مردم از راه خدا بود و علم خدا به هر چه کنند محیط است.

 

شش دستور در زمینه ی جهاد

1.یکی از نشانه های بارز ایمان ثبات قدم در همه ی زمینه ها  مخصوصا در پیکار با دشمنان حق است

2.فراوان خدا را یاد کنید تا پیروز و رستگار گردید.( واذکروا الله کثیرا لعلکم تفلحون)

شکی نیست که منظور از یاد خدا تنها ذکر لفظی نیست ،بلکه خدا را در درون جان حاضر دیدن و به یاد علم وقدرت خداوند بودن است،این توجه به خدا روحیه ی سرباز مجاهد را تقویت می کند و در پرتو آن احساس می نماید  که در میدان مبارزه تنها نیست ،تکیه گاه نیرومندی دارد که هیچ قدرتی در برابر آن مقاومت نمی کند و اگر هم کشته شود به بزرگترین سعادت یعنی سعادت شهادت رسیده است و در جوار رحمت حق رستگار خواهد بود ،خلاصه یاد خدا به او نیرو و آرامش و قوت و قدرت پایمردی می بخشد.

به علاوه یاد و عشق خدا ،عشق زن و فرزند و مال ومقام را از دل بیرون می راند و توجه به خدا آنها را که باعث سستی در امر مبارزه و جهاد می شود از خاطر می برد ،چنانکه امام زین العابدین (علیه السلام) در دعای معروف صحیفه ی سجادیه که برای مرزبانان اسلام و مدافعات سرحدات مسلمین  خوانده به پیشگاه خدا چنین عرض می کند «وانفسکم عند لقائهم العدوَّ ذکرَ دینهم الخَدّاعة  العزور وامْح عن قلوبهم خطرات المال الفتون و اجعل الجنة نصب اعینهم» /دعای 27 صحیفه سجادیه

پروردگارا (در پرتو یاد خویش)یاد دنیای فریبنده را از دل این پاسداران مبارز بیرون کن و توجه به زرق وبرق اموال را از قلب آنها دور ساز ، وبهشت را در برابر چشمانفکر آنها قرار ده .

3.یکی دیگر از مهمترین برنامه های مبارزه توجه به مسأله رهبری و اطاعت از دستور پیشوا و رهبر است همان دستوری که اگر انجام نمی گرفت جنگ بدر به شکست کامل مسلمانان منتهی می شد،بدین رو در آیه ی بعد می گوید:

(و اطاعت خدا و پیامبرش کنید).«و اطیعوا الله و رسوله»

4.واز پراکندگی و نزاع بپرهیزید«ولا تنازعوا »

زیرا کشمکش و نزاع و اختلاف مجاهدان در برابر دشمن  نخستین اثرش سستی و ناتوانی  وضعف در مبارزه است«فتفشلوا»

ونتیجه ی این سستی و فتور ،ازمیان رفتن قدرت و قوت و هیبت  و عظمت شماست«وتذهب ریحکم»

"ریح" به معنی باد است و اینکه می گوید اگر با نزاع با یکدیگر بر خیزید سست می شوید و به دنبال آن باد شما از میان خواهید رفت اشاره ی لطیفی به این معنی است که قوت و عظمت و جریان امور بر وفق مراد و منظورتان از میان خواهد رفت زیرا همیشه وزش باد های موافق  سبب حرکت کشتی ها به سوی منزل مقصود  بوده است ، و در آن زمان که تنها نیروی محرک کشتی وزش باد بود این مطلب فوق العاده اهمیت داشت.

به علاوه وزش با به پرچم ها نشانه ی بر پا بودن پرچم که رمز قدرت و حکومت است می باشد.و تعبیر فوق کنایه ای از این تعبیر است.

5.سپس دستور به استقامت در برابر دشمنان و در مقابل حوادث سخت می دهد  و می گوید: (استقامت کنید که خداوند با استقامت کنندگان است).«واصبروا ان الله مع الصابرین»تفاوت میان ثبات قدم واستقامت وصبر از این نظر است که ثبات قدم بیشتر جنبه ی جسمانی و ظاهری دارد ،در حالی که استقامت و صبر بیشتر جنبه های روانی و باطنی را شامل می شود.

6.درآخرین آیه مسلمانان را از پیروی کارهای ابلهانه واعمال غرورآمیز و بی محتوا و سر و صداهای تو خالی وبی معنی باز می دارد و با اشاره به جریان کار ابو جهل و طرز افکار او و یارانش می فرماید : (مانند کسانی که از سرزمین خود از روی غرور و هوی پرستی و خود نمایی خارج شدند، نباشید).«ولا تکونوا کالذین خرجوا من دیارهم بطرا ورئاء الناس»

(همان ها که هدفشان جلوگیری مردم از راه خدا بود)« و یصدون عن سبیل الله»

هم هدفشان نامقدس بود و هم وسائل رسیدنشان به این هدف و دیدیم که سرانجام با آن همه نبرد و ساز و برگ جنگی در هم کوبیده شدند  و به جای عیش و طرب گروهی در خاک و خون غلطیدند و گروهی در عزای آنها اشک ریختند.

(و خداوند بر کارهایی که اینگونه  افراد انجام می دهند  محیط است و از اعمالشان با خبر).«و الله بما یعملون محیط»

 

منبع:تفسیرنمونه ج7 /آیت الله مکارم شیرازی


نوشته شده در سه شنبه 90/8/17ساعت 8:43 عصر توسط valijat نظرات ( ) |

- و اما حق پدرت این است که بدانی او ریشه ی (هستی) توست و توشاخسار (درخت وجود) اویی واگر او نمی بود تو هم نبودی ،پس هرگاه در خود چیزی دیدی که پسندیدی بدان که سرچشمه ی آن نعمت بر تو ، پدرت باشد (و آنرا از پدرت داری) و خدا را بستای و به همان اندازه سپاسش دارولا قوه الا بالله(هیچ نیرویی جز به خدانیست)

- و اما حق فرزندت این است که بدانی او از توست و در این جهان به نیک و بد خویش وابسته به توست و با پرورش خوب  و رهنمایی او به راه پروردگارش و کمک به او در فرمانبرداری وی در باره خودت و هم در حق او مسئولیت هستی و بر اساس این مسئولیت پاداش بری وکیفر بینی،پس در کار فرزند چنان کسی عمل کن که کارش را در این دنیا به حسن اثر بیاراید و تو به سبب حسن رابطه فیما بین و سرپرستی خوبی که از او کرده ای و نتیجه ای الهی که از او گرفته ای نزد پروردگارت معذر باشی .ولا قوه الا بالله(هیچ نیرویی جز به خدانیست).

- و اما حق برادرت این است که بدانی او دست توست که آن را به کار می گشایی و پشت توست که به او پناه می بری و( مایه )غلبه توست که بدو اعتماد می کنی و نیروی توست که با آن هجوم آوری پس او را سلاح نافرمانی خداو دست افزار تجاوز بر حق خدا مگیر و از یاری به او در کار خودش ویاری به او در برابر دشمنش و حایل شدن میان او وشیطان ها یش ونصیحت پردازی و روی آوردن بدو برای خرسندی خدا در صورتی که مطیع خدا باشد؛وبه نیکویی از او پذیرفته آید،خودداری مکن و گرنه باید خدا نزد تو بر او مقدمتر و از وی گرامی تر باشد.

- و اما حق کسی که به تو احسان کرده این است که او را سپاس داری و احسانش را یاد کنی و گفتاری نکو درباره او بپراکنی و میان خود و خدای سبحان خالصانه دعایش کنی ،پس اگر به راستی چنین کردی او را در نهان و عیان سپاس داشته ای آنگاه اگر عوض دادن به او برایت میسر شد او را عوض دهی و گرنه هماره در صدد جبران باشی و خود را منتظر فرصت آن نگهداری.

-و اما حق همنشین این است که با اونرمخویی و نرم رفتاری کنی و در گفت و گوی با او جانب انصاف نگاه داری و اگر خواستی (هنگام مجالست) به کاری دیگر پردازی در امر (بی اعتنایی) و چشم بر گرفتن از او مبالغه نکنی و چون با وی به سخن در آیی از بیان خود قصد فهماندنش را داشته باشی، و اگر توبه دیدارش رفتی و کنارش نشستی ،برخاستن نیز به اختیار توست ولی اگر او به کنار تو آمده ونشسته اختیار برخاستن هم با اوست ،و تو جز با اجازه او بر نخیزی(و مجلس رابرهم نزنی) ولا قوه الا بالله(هیچ نیرویی جز به خدانیست).

- و اما حق همسایه ،نگهداشت اوست چون در غیبت باشد و گرامیداشت او چون به حضرت آید و یاوری بدو در هر دو حال (غیبت وحضور)،عیبی از او را پیگیری مکن و از بدی که او راست کاوش منما که بر آن آگاه شوی و اگر به ناخواه خود وبی رنجی بر آن آگه شدی باید بر آنچه دانسته ای چون دژی استوار وپرده ای عیب پوش بپایی که اگر نیزه ها به کاویدن دلی که (از آن راز آگه شده و) آن را در خود پیچیده پردازند،بدان نرسند .از آنجا که نداند(و انتظار ندارد)به سختی بر ضد او گوش مسپار و به هنگام سختی او را وامگذار و به گاه نعمت بر او رشک مبر .(تو را سزد که )از خطایش در گذری و لغزشش را ببخشی، و اگر با تو جهالتی کرد بردباری ات را از او دریغ مدار و از (راه) سازگاری با او بیرون مشو.(باید) دشنام (دیگران) را از او بگردانی و دغلی ناصح نمایی را با او باطل سازی و با او به معاشرتی کریمانه آمیزش کنی.ولاحول ولا قوه الا بالله(هیچ  جنبشی و نیرویی نیست مگر به خدا ).

- و اما حق دارایی این است که آن را جز از راه حلال به دست نیاوری و جز به راه حلالش صرف نکنی و از راههای درستش به نادرست منتقل نسازی و چون خداوندش داده است جز در راه خدا وآنچه وسیله نزدیکی به خداست قرارش ندهی و در صورتی که خود بدان نیاز داری به

کسی که بسا از تو سپاسگزاری (هم) نکند (بیهوده اش)ندهی و سزاست که آن را به بهای ترک طاعت پروردگارت پس از خود، به میراث ننهی که به وارث کمک کرده باشی تا در راه طاعت پروردگارش بهتر از تو آن مال را به مصرف رساند و بهره نهایی آن را ببرد و بار گناه و افسوس و پشیمانی با پیامد هایش بر دوش تو بماند. ولا قوه الا بالله(هیچ نیرویی جز به خدانیست).

-و اما حق اندرزگو این است که نسبت به او فروتنی کنی و به او دل دهی (و زلال اندرزش را به دلت بنوشانی)و گوش بدو فرا داری تا اندرزش را بفهمی ،سپس بدان بیندیشی، اگر در اندرزگویی راه درست پیموده خدا را بر آن سپاس داریواز او بپذیری و قدر اندرزش را بدانی ،و اگر توفیق درستگویی نیافته با او مهربان باشی و او را متهم نکنی و بدانی که در خیر اندیشی برای تو کوتاهی نورزیده اما اشتباه کرده است مگر آنکه به دیده تو شایسته بدگمانی باشد که (در این صورت)به هر حال به هیچ سخن او (وقعی مگذارو) وزن و ارزشی مده. ولا قوه الا بالله(هیچ نیرویی جز به خدانیست).

- و اما حق سالخورده این است که سالخوردگی او را احترام گزاری و اگر از پیشگامان در اسلام باشد اسلامش را با مقدم دانستن وی تجلیل کنی و از موضع گیری در برابر او بگذری و در راه سبقت نگیری و پیشاپیش وی راه نسپری و با او نادانی نکنی واگر وی با تو نادانی ای کرد بردباری کنی و او را به خاطر حق (تقدم در)اسلام و سالخوردگی اش گرامی داری؛ ولا قوه الا بالله(هیچ نیرویی جز به خدانیست).

- و اما حق خردسال مهربانی با اوست و پرورش و آموزش او وگذشت از او و چشم پوشی بر او ونرمی با او وکمک به وی وپرده پوشی بر لغزشهای کودکانه اوست که موجب توبه او شود،و کنار آمدن با او واجتناب از تحریک کردن او؛ زیرا این(روش)به رشد وی نزدیکتر است.

-و اما حق سائل (بینوای خواهنده) این است که اگر به راستی او یقین داری وبر رفع نیاز او توانا هستی به او بدهی و برای (سپری شدن بلای بینوایی)که بر او نازل شده دعا کنی و در انجام دادن درخواستش به او کمک کنی ،و اگر در راستی او شک داری وبدگمانی به او در دلت راه یافته اما بدان یقین نداری ،از نیرنگ شیطان در امان نیستی که خواسته است تو را از نصیب ثوابت باز دارد ومیان تو و(این وسیله) نزدیکی تو به پروردگارت حایل شود (در این صورت) چشم از او فروپوش وبه خوشی جوابش کن و اگر بر نفس خود در کاری او چیره آمدی و با آنکه در ضمیر تو چنان گمانی گذشته بود چیزیش بخشیدی (مانعی ندارد)که این کار بجایی است.

- و اما حق آن کس که (دست)قضا به وسیله او به گفتار یا کرداری با تو بد کرده این است که اگر به عمد بوده بهتر آن باشد که از او در گذری تا(ریشه کدورت)کنده شود وبا چنین مردمی به ادب (الهی)رفتار کرده باشی ؛زیرا خداوند می فرماید:«وَ لَمَنِِ انتَصَرَبَعدَ ظُلمِهِ فَاُولِئکَ ما عَلَیهَم مِن سَبِیلٍ-الی قوله-لَمِن عَزمِ الاُمُور»« و هر کس بعد از ستمی که دیده است انتقام گیرد اینانند که بر آنان ایرادی نیست...-تا آنجا که فرماید- و هر کس که شکیبایی و گذشت پیشه کند ،بیگمان این از کارهای سترگ است » ونیز خدای عزوجل فرماید:«وَان عاقبتم فعاقبوا بمثل ما عوقبتم به ولن صبرتم لهو خیر للصابرین»« و اگر خواستید کسی را مکافات کنید نظیر انچه مکافات دیده اید مکافات دهید و اگر شکیبایی ورزید بدانید که این شیوه برای شکیبایان بهتر است» این در مورد عمده است و اگر به عمد نباشد به قصد انتقامگیری از او بروی ستم مکن تا او را به عمد برخطایی که کرده است کیفر داده باشی (بلکه) با او مهربانی کن تا به نرمترین صورتی که توانی به او پاسخ دادخ باشی .ولا قوه الا بالله(هیچ نیرویی جز به خدانیست).

 

رساله حقوق امام سجاد(ع)

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

دعای قنوت حضرت زهرا (س)

 

اللهم ذَللل نفسی عند نفسی و عظِّم شأْنک عند نفسی


نوشته شده در سه شنبه 90/8/17ساعت 8:40 عصر توسط valijat نظرات ( ) |

- و اما حق پدرت این است که بدانی او ریشه ی (هستی) توست و توشاخسار (درخت وجود) اویی واگر او نمی بود تو هم نبودی ،پس هرگاه در خود چیزی دیدی که پسندیدی بدان که سرچشمه ی آن نعمت بر تو ، پدرت باشد (و آنرا از پدرت داری) و خدا را بستای و به همان اندازه سپاسش دارولا قوه الا بالله(هیچ نیرویی جز به خدانیست)

- و اما حق فرزندت این است که بدانی او از توست و در این جهان به نیک و بد خویش وابسته به توست و با پرورش خوب و رهنمایی او به راه پروردگارش و کمک به او در فرمانبرداری وی در باره خودت و هم در حق او مسئولیت هستی و بر اساس این مسئولیت پاداش بری وکیفر بینی،پس در کار فرزند چنان کسی عمل کن که کارش را در این دنیا به حسن اثر بیاراید و تو به سبب حسن رابطه فیما بین و سرپرستی خوبی که از او کرده ای و نتیجه ای الهی که از او گرفته ای نزد پروردگارت معذر باشی .ولا قوه الا بالله(هیچ نیرویی جز به خدانیست).

- و اما حق برادرت این است که بدانی او دست توست که آن را به کار می گشایی و پشت توست که به او پناه می بری و( مایه )غلبه توست که بدو اعتماد می کنی و نیروی توست که با آن هجوم آوری پس او را سلاح نافرمانی خداو دست افزار تجاوز بر حق خدا مگیر و از یاری به او در کار خودش ویاری به او در برابر دشمنش و حایل شدن میان او وشیطان ها یش ونصیحت پردازی و روی آوردن بدو برای خرسندی خدا در صورتی که مطیع خدا باشد؛وبه نیکویی از او پذیرفته آید،خودداری مکن و گرنه باید خدا نزد تو بر او مقدمتر و از وی گرامی تر باشد.

- و اما حق کسی که به تو احسان کرده این است که او را سپاس داری و احسانش را یاد کنی و گفتاری نکو درباره او بپراکنی و میان خود و خدای سبحان خالصانه دعایش کنی ،پس اگر به راستی چنین کردی او را در نهان و عیان سپاس داشته ای آنگاه اگر عوض دادن به او برایت میسر شد او را عوض دهی و گرنه هماره در صدد جبران باشی و خود را منتظر فرصت آن نگهداری.

-و اما حق همنشین این است که با اونرمخویی و نرم رفتاری کنی و در گفت و گوی با او جانب انصاف نگاه داری و اگر خواستی (هنگام مجالست) به کاری دیگر پردازی در امر (بی اعتنایی) و چشم بر گرفتن از او مبالغه نکنی و چون با وی به سخن در آیی از بیان خود قصد فهماندنش را داشته باشی، و اگر توبه دیدارش رفتی و کنارش نشستی ،برخاستن نیز به اختیار توست ولی اگر او به کنار تو آمده ونشسته اختیار برخاستن هم با اوست ،و تو جز با اجازه او بر نخیزی(و مجلس رابرهم نزنی) ولا قوه الا بالله(هیچ نیرویی جز به خدانیست).

- و اما حق همسایه ،نگهداشت اوست چون در غیبت باشد و گرامیداشت او چون به حضرت آید و یاوری بدو در هر دو حال (غیبت وحضور)،عیبی از او را پیگیری مکن و از بدی که او راست کاوش منما که بر آن آگاه شوی و اگر به ناخواه خود وبی رنجی بر آن آگه شدی باید بر آنچه دانسته ای چون دژی استوار وپرده ای عیب پوش بپایی که اگر نیزه ها به کاویدن دلی که (از آن راز آگه شده و) آن را در خود پیچیده پردازند،بدان نرسند .از آنجا که نداند(و انتظار ندارد)به سختی بر ضد او گوش مسپار و به هنگام سختی او را وامگذار و به گاه نعمت بر او رشک مبر .(تو را سزد که )از خطایش در گذری و لغزشش را ببخشی، و اگر با تو جهالتی کرد بردباری ات را از او دریغ مدار و از (راه) سازگاری با او بیرون مشو.(باید) دشنام (دیگران) را از او بگردانی و دغلی ناصح نمایی را با او باطل سازی و با او به معاشرتی کریمانه آمیزش کنی.ولاحول ولا قوه الا بالله(هیچ جنبشی و نیرویی نیست مگر به خدا ).

- و اما حق دارایی این است که آن را جز از راه حلال به دست نیاوری و جز به راه حلالش صرف نکنی و از راههای درستش به نادرست منتقل نسازی و چون خداوندش داده است جز در راه خدا وآنچه وسیله نزدیکی به خداست قرارش ندهی و در صورتی که خود بدان نیاز داری به

کسی که بسا از تو سپاسگزاری (هم) نکند (بیهوده اش)ندهی و سزاست که آن را به بهای ترک طاعت پروردگارت پس از خود، به میراث ننهی که به وارث کمک کرده باشی تا در راه طاعت پروردگارش بهتر از تو آن مال را به مصرف رساند و بهره نهایی آن را ببرد و بار گناه و افسوس و پشیمانی با پیامد هایش بر دوش تو بماند. ولا قوه الا بالله(هیچ نیرویی جز به خدانیست).

-و اما حق اندرزگو این است که نسبت به او فروتنی کنی و به او دل دهی (و زلال اندرزش را به دلت بنوشانی)و گوش بدو فرا داری تا اندرزش را بفهمی ،سپس بدان بیندیشی، اگر در اندرزگویی راه درست پیموده خدا را بر آن سپاس داریواز او بپذیری و قدر اندرزش را بدانی ،و اگر توفیق درستگویی نیافته با او مهربان باشی و او را متهم نکنی و بدانی که در خیر اندیشی برای تو کوتاهی نورزیده اما اشتباه کرده است مگر آنکه به دیده تو شایسته بدگمانی باشد که (در این صورت)به هر حال به هیچ سخن او (وقعی مگذارو) وزن و ارزشی مده. ولا قوه الا بالله(هیچ نیرویی جز به خدانیست).

- و اما حق سالخورده این است که سالخوردگی او را احترام گزاری و اگر از پیشگامان در اسلام باشد اسلامش را با مقدم دانستن وی تجلیل کنی و از موضع گیری در برابر او بگذری و در راه سبقت نگیری و پیشاپیش وی راه نسپری و با او نادانی نکنی واگر وی با تو نادانی ای کرد بردباری کنی و او را به خاطر حق (تقدم در)اسلام و سالخوردگی اش گرامی داری؛ ولا قوه الا بالله(هیچ نیرویی جز به خدانیست).

- و اما حق خردسال مهربانی با اوست و پرورش و آموزش او وگذشت از او و چشم پوشی بر او ونرمی با او وکمک به وی وپرده پوشی بر لغزشهای کودکانه اوست که موجب توبه او شود،و کنار آمدن با او واجتناب از تحریک کردن او؛ زیرا این(روش)به رشد وی نزدیکتر است.

-و اما حق سائل (بینوای خواهنده) این است که اگر به راستی او یقین داری وبر رفع نیاز او توانا هستی به او بدهی و برای (سپری شدن بلای بینوایی)که بر او نازل شده دعا کنی و در انجام دادن درخواستش به او کمک کنی ،و اگر در راستی او شک داری وبدگمانی به او در دلت راه یافته اما بدان یقین نداری ،از نیرنگ شیطان در امان نیستی که خواسته است تو را از نصیب ثوابت باز دارد ومیان تو و(این وسیله) نزدیکی تو به پروردگارت حایل شود (در این صورت) چشم از او فروپوش وبه خوشی جوابش کن و اگر بر نفس خود در کاری او چیره آمدی و با آنکه در ضمیر تو چنان گمانی گذشته بود چیزیش بخشیدی (مانعی ندارد)که این کار بجایی است.

- و اما حق آن کس که (دست)قضا به وسیله او به گفتار یا کرداری با تو بد کرده این است که اگر به عمد بوده بهتر آن باشد که از او در گذری تا(ریشه کدورت)کنده شود وبا چنین مردمی به ادب (الهی)رفتار کرده باشی ؛زیرا خداوند می فرماید:«وَ لَمَنِِ انتَصَرَبَعدَ ظُلمِهِ فَاُولِئکَ ما عَلَیهَم مِن سَبِیلٍ-الی قوله-لَمِن عَزمِ الاُمُور»« و هر کس بعد از ستمی که دیده است انتقام گیرد اینانند که بر آنان ایرادی نیست...-تا آنجا که فرماید- و هر کس که شکیبایی و گذشت پیشه کند ،بیگمان این از کارهای سترگ است » ونیز خدای عزوجل فرماید:«وَان عاقبتم فعاقبوا بمثل ما عوقبتم به ولن صبرتم لهو خیر للصابرین»« و اگر خواستید کسی را مکافات کنید نظیر انچه مکافات دیده اید مکافات دهید و اگر شکیبایی ورزید بدانید که این شیوه برای شکیبایان بهتر است» این در مورد عمده است و اگر به عمد نباشد به قصد انتقامگیری از او بروی ستم مکن تا او را به عمد برخطایی که کرده است کیفر داده باشی (بلکه) با او مهربانی کن تا به نرمترین صورتی که توانی به او پاسخ دادخ باشی .ولا قوه الا بالله(هیچ نیرویی جز به خدانیست).

 

رساله حقوق امام سجاد(ع)

 

 

 

 

 

 


نوشته شده در جمعه 90/8/6ساعت 6:51 عصر توسط valijat نظرات ( ) |

 

پر سیدم :خدایا چه عملی از بندگانت بیش از همه تو را به تعجب وا می دارد؟

پاسخ آمد:اینکه شما تمام کودکی خود را در آرزوی بزرگ شدن به سر می برید ودوران پس از آن را در حسرت بازگشت به کودکی می گذرانید

اینکه شما سلامتی خود را فدای مال اندوزی می کنید و سپس تمام دارایی خود را صرف بازیابی سلامتی می کنید.

اینکه شما به قدری نگران آینده اید که حال را فراموش می کنید درحالیکه نه حال را دارید و نه ؟آینده را.

اینکه شما طوری زندگی می کنید که گویی هرگز نخواهید مرد وچنان گورهای شما را غبار فراموشی در بر می گیرد که گویی هرگز زنده نبوده اید.

 

 


نوشته شده در دوشنبه 90/7/11ساعت 3:40 صبح توسط valijat نظرات ( ) |

<      1   2   3   4   5   >>   >

Design By : Pichak