ولیجة
- و اما حق پدرت این است که بدانی او ریشه ی (هستی) توست و توشاخسار (درخت وجود) اویی واگر او نمی بود تو هم نبودی ،پس هرگاه در خود چیزی دیدی که پسندیدی بدان که سرچشمه ی آن نعمت بر تو ، پدرت باشد (و آنرا از پدرت داری) و خدا را بستای و به همان اندازه سپاسش دارولا قوه الا بالله(هیچ نیرویی جز به خدانیست) - و اما حق فرزندت این است که بدانی او از توست و در این جهان به نیک و بد خویش وابسته به توست و با پرورش خوب و رهنمایی او به راه پروردگارش و کمک به او در فرمانبرداری وی در باره خودت و هم در حق او مسئولیت هستی و بر اساس این مسئولیت پاداش بری وکیفر بینی،پس در کار فرزند چنان کسی عمل کن که کارش را در این دنیا به حسن اثر بیاراید و تو به سبب حسن رابطه فیما بین و سرپرستی خوبی که از او کرده ای و نتیجه ای الهی که از او گرفته ای نزد پروردگارت معذر باشی .ولا قوه الا بالله(هیچ نیرویی جز به خدانیست). - و اما حق برادرت این است که بدانی او دست توست که آن را به کار می گشایی و پشت توست که به او پناه می بری و( مایه )غلبه توست که بدو اعتماد می کنی و نیروی توست که با آن هجوم آوری پس او را سلاح نافرمانی خداو دست افزار تجاوز بر حق خدا مگیر و از یاری به او در کار خودش ویاری به او در برابر دشمنش و حایل شدن میان او وشیطان ها یش ونصیحت پردازی و روی آوردن بدو برای خرسندی خدا در صورتی که مطیع خدا باشد؛وبه نیکویی از او پذیرفته آید،خودداری مکن و گرنه باید خدا نزد تو بر او مقدمتر و از وی گرامی تر باشد. - و اما حق کسی که به تو احسان کرده این است که او را سپاس داری و احسانش را یاد کنی و گفتاری نکو درباره او بپراکنی و میان خود و خدای سبحان خالصانه دعایش کنی ،پس اگر به راستی چنین کردی او را در نهان و عیان سپاس داشته ای آنگاه اگر عوض دادن به او برایت میسر شد او را عوض دهی و گرنه هماره در صدد جبران باشی و خود را منتظر فرصت آن نگهداری. -و اما حق همنشین این است که با اونرمخویی و نرم رفتاری کنی و در گفت و گوی با او جانب انصاف نگاه داری و اگر خواستی (هنگام مجالست) به کاری دیگر پردازی در امر (بی اعتنایی) و چشم بر گرفتن از او مبالغه نکنی و چون با وی به سخن در آیی از بیان خود قصد فهماندنش را داشته باشی، و اگر توبه دیدارش رفتی و کنارش نشستی ،برخاستن نیز به اختیار توست ولی اگر او به کنار تو آمده ونشسته اختیار برخاستن هم با اوست ،و تو جز با اجازه او بر نخیزی(و مجلس رابرهم نزنی) ولا قوه الا بالله(هیچ نیرویی جز به خدانیست). - و اما حق همسایه ،نگهداشت اوست چون در غیبت باشد و گرامیداشت او چون به حضرت آید و یاوری بدو در هر دو حال (غیبت وحضور)،عیبی از او را پیگیری مکن و از بدی که او راست کاوش منما که بر آن آگاه شوی و اگر به ناخواه خود وبی رنجی بر آن آگه شدی باید بر آنچه دانسته ای چون دژی استوار وپرده ای عیب پوش بپایی که اگر نیزه ها به کاویدن دلی که (از آن راز آگه شده و) آن را در خود پیچیده پردازند،بدان نرسند .از آنجا که نداند(و انتظار ندارد)به سختی بر ضد او گوش مسپار و به هنگام سختی او را وامگذار و به گاه نعمت بر او رشک مبر .(تو را سزد که )از خطایش در گذری و لغزشش را ببخشی، و اگر با تو جهالتی کرد بردباری ات را از او دریغ مدار و از (راه) سازگاری با او بیرون مشو.(باید) دشنام (دیگران) را از او بگردانی و دغلی ناصح نمایی را با او باطل سازی و با او به معاشرتی کریمانه آمیزش کنی.ولاحول ولا قوه الا بالله(هیچ جنبشی و نیرویی نیست مگر به خدا ). - و اما حق دارایی این است که آن را جز از راه حلال به دست نیاوری و جز به راه حلالش صرف نکنی و از راههای درستش به نادرست منتقل نسازی و چون خداوندش داده است جز در راه خدا وآنچه وسیله نزدیکی به خداست قرارش ندهی و در صورتی که خود بدان نیاز داری به کسی که بسا از تو سپاسگزاری (هم) نکند (بیهوده اش)ندهی و سزاست که آن را به بهای ترک طاعت پروردگارت پس از خود، به میراث ننهی که به وارث کمک کرده باشی تا در راه طاعت پروردگارش بهتر از تو آن مال را به مصرف رساند و بهره نهایی آن را ببرد و بار گناه و افسوس و پشیمانی با پیامد هایش بر دوش تو بماند. ولا قوه الا بالله(هیچ نیرویی جز به خدانیست). -و اما حق اندرزگو این است که نسبت به او فروتنی کنی و به او دل دهی (و زلال اندرزش را به دلت بنوشانی)و گوش بدو فرا داری تا اندرزش را بفهمی ،سپس بدان بیندیشی، اگر در اندرزگویی راه درست پیموده خدا را بر آن سپاس داریواز او بپذیری و قدر اندرزش را بدانی ،و اگر توفیق درستگویی نیافته با او مهربان باشی و او را متهم نکنی و بدانی که در خیر اندیشی برای تو کوتاهی نورزیده اما اشتباه کرده است مگر آنکه به دیده تو شایسته بدگمانی باشد که (در این صورت)به هر حال به هیچ سخن او (وقعی مگذارو) وزن و ارزشی مده. ولا قوه الا بالله(هیچ نیرویی جز به خدانیست). - و اما حق سالخورده این است که سالخوردگی او را احترام گزاری و اگر از پیشگامان در اسلام باشد اسلامش را با مقدم دانستن وی تجلیل کنی و از موضع گیری در برابر او بگذری و در راه سبقت نگیری و پیشاپیش وی راه نسپری و با او نادانی نکنی واگر وی با تو نادانی ای کرد بردباری کنی و او را به خاطر حق (تقدم در)اسلام و سالخوردگی اش گرامی داری؛ ولا قوه الا بالله(هیچ نیرویی جز به خدانیست). - و اما حق خردسال مهربانی با اوست و پرورش و آموزش او وگذشت از او و چشم پوشی بر او ونرمی با او وکمک به وی وپرده پوشی بر لغزشهای کودکانه اوست که موجب توبه او شود،و کنار آمدن با او واجتناب از تحریک کردن او؛ زیرا این(روش)به رشد وی نزدیکتر است. -و اما حق سائل (بینوای خواهنده) این است که اگر به راستی او یقین داری وبر رفع نیاز او توانا هستی به او بدهی و برای (سپری شدن بلای بینوایی)که بر او نازل شده دعا کنی و در انجام دادن درخواستش به او کمک کنی ،و اگر در راستی او شک داری وبدگمانی به او در دلت راه یافته اما بدان یقین نداری ،از نیرنگ شیطان در امان نیستی که خواسته است تو را از نصیب ثوابت باز دارد ومیان تو و(این وسیله) نزدیکی تو به پروردگارت حایل شود (در این صورت) چشم از او فروپوش وبه خوشی جوابش کن و اگر بر نفس خود در کاری او چیره آمدی و با آنکه در ضمیر تو چنان گمانی گذشته بود چیزیش بخشیدی (مانعی ندارد)که این کار بجایی است. - و اما حق آن کس که (دست)قضا به وسیله او به گفتار یا کرداری با تو بد کرده این است که اگر به عمد بوده بهتر آن باشد که از او در گذری تا(ریشه کدورت)کنده شود وبا چنین مردمی به ادب (الهی)رفتار کرده باشی ؛زیرا خداوند می فرماید:«وَ لَمَنِِ انتَصَرَبَعدَ ظُلمِهِ فَاُولِئکَ ما عَلَیهَم مِن سَبِیلٍ-الی قوله-لَمِن عَزمِ الاُمُور»« و هر کس بعد از ستمی که دیده است انتقام گیرد اینانند که بر آنان ایرادی نیست...-تا آنجا که فرماید- و هر کس که شکیبایی و گذشت پیشه کند ،بیگمان این از کارهای سترگ است » ونیز خدای عزوجل فرماید:«وَان عاقبتم فعاقبوا بمثل ما عوقبتم به ولن صبرتم لهو خیر للصابرین»« و اگر خواستید کسی را مکافات کنید نظیر انچه مکافات دیده اید مکافات دهید و اگر شکیبایی ورزید بدانید که این شیوه برای شکیبایان بهتر است» این در مورد عمده است و اگر به عمد نباشد به قصد انتقامگیری از او بروی ستم مکن تا او را به عمد برخطایی که کرده است کیفر داده باشی (بلکه) با او مهربانی کن تا به نرمترین صورتی که توانی به او پاسخ دادخ باشی .ولا قوه الا بالله(هیچ نیرویی جز به خدانیست). رساله حقوق امام سجاد(ع)
Design By : Pichak |